بسم رب اُم زینب(س) سلام به همسر عزیزم سلام به پدر و مادر عزیزم سلام به تمام شیعیان جهان این برای بار دوم است که دست به قلم میبرم و به اصطلاح وصیت نامه دارم مینویسم و ایندفعه امیدوارتر از همیشه. شاید یکشنبه بریم سوریه بعداز تقریبا یک سال و نیم انتظار البته خجالت میکشم بنویسم انتظار!!! همسر عزیزم ازت ممنون و متشکرم بخاطر همه چیز و همه مهربونیت،بخاطر موافقت با رفتنم،بخاطر صبرت،بخاطر بغض میان گلوت و البته وصد البته هرچه دلبستگی بیشتر،دل کندن سختتر و اجر و قربت نزد عمه سادات بیشتر. فرصت عجیب و غریبی هست و باید مغتنم شمرد!!! بعد از تقریبا هزاروچهارصد سال دوباره فرصت دفاع از بیبی پیدا شده و تقریبا شرایط به همان شکل سال ۶۳. حرامیان یک طرف و پسران مادری یک طرف!! وبازهم عدهای کمی فرصت دفاع پیدا کردهاند! و بعضی ها در حسرت و میدانم این حسرت چقدر کشنده هست! و البته رفیقان من همه لایق سرباز و مدافع حرم بیبی هستند ولی شرایط بدین گونه رقم خورده و انشااللّه در آزاد سازی قدس و به نابودی کشاندن اسرائیل همه سهیم باشیم. خدایا رفیقان من همه لایق شهادتاند مبادا معاملهای غیر از این با آنها بکنی. پدر و مادر عزیزم از شما ممنونم بخاطر به دنیا آوردنم و بزرگ کردنم و ممانعت نکردن از رفتنم. چقدر حس شیرینی هست دفاع از حرم! در کل زندگیام انقدر شور و شوق نداشتهام. یا حضرت زینب(س) بر ساقی دشت کربلا باب الحوائج قسمت میدهم مارا بپذیر. گرچه ما بدیم ما را بدان مگیر. شاهانه ماجرای گناه گدا بگو…
